بچه های مدرسه Fairhaven در ساسکاتون این شانس را داشتند که روز پنجشنبه بخشی از تاریخ را ببینند.
در مورد منشأ دقیق زنگ اختلاف نظر وجود دارد. این یا از Batoche، Sask.، یا Frog Lake، Alta است، بسته به اینکه شما به روایت تاریخی چه کسی اعتقاد دارید.
در هر صورت، تاریخ آن با تولد ملت متیس و آخرین نبرد لویی ریل در قرن نوزدهم گره خورده است.
این زنگ پس از نبرد باتوچ در سال 1885 توسط سربازان کانادایی به عنوان غنائم جنگی دزدیده شد. این زنگ تا سال 1991 در یک سالن لژیون در میلبروک، اونت، باقی ماند، تا زمانی که بیلیجو دلاروند و چهار نفر دیگر متیس آن را به باتوچ برگرداندند. حدود 75 کیلومتری شمال شرقی ساسکاتون است.
دلاروند روز پنجشنبه به مدرسه آمد تا درباره تاریخچه زنگ صحبت کند.
این زنگ ماری آنتوانت نام دارد، اما نباید آن را با آخرین ملکه فرانسه اشتباه گرفت. در این مورد، ماری گونه ای از مریم، مادر عیسی است، و آنتوانت به قدیس حامی آنتونی اشاره می کند.
دلاروند اصرار دارد که از باتوش بوده است.
دلاروند گفت: «آنها داستان زنگ را اشتباه فهمیدند. “چیزهای خاصی وجود دارد که آنها ادعا کرده بودند و درست نیستند. به عنوان مثال، آثار گلوله روی زنگ وجود دارد.”
دلاروند گفت باتوچ تنها نبردی بود که در آن زمان از تفنگ گاتلینگ استفاده شد و آثار گلوله از یک گاتلینگ است.
شرلی ایسبستر، رئیس فدراسیون مرکزی شهری متیس (CUMFI)، دیگر سخنران مهمان بود. Isbister همچنین مادربزرگ سه دانش آموز در Fairhaven است. او گفت وقتی شنید که در کلاس در مورد نبرد باتوش یاد می گیرند، تصمیم گرفت چیز واقعی را بیاورد.
ارتباط ایسبیستر با ناقوس تاریخی به نسل ها قبل برمی گردد.
ایسبیستر می گوید: “پدربزرگ من چارلز تروتیر در نبرد باتوچ به همراه برادرش مایکل جنگید.” “و برادرش مایکل یکی از هفت نفری است که در باتوچ در قبر هفت نفر دفن شده اند.”
ایسبیستر پس از بازگشت به باتوچ، زنگ را برکت داد و گفت که این “تجربه ای بی نظیر بود”. برای او زنگ نماد امید است.
ایسبیستر میگوید: «وقتی او را لمس میکنید و قدرت زنگ را احساس میکنید، فکر میکنم این نمادی است که چگونه مردم متیس، چگونه به جلو حرکت میکنیم و چگونه همیشه به جلو حرکت کردهایم.
دانشآموز کلاس پنجم کال بیتی یکی از دانشآموزان مجلس بود که توانست زنگ را از نزدیک ببیند و قبل از این ارائه در کلاس با نبرد باتوش آشنا شد.
بیتی گفت: “فکر میکردم واقعاً باحال بود، مثل اینکه واقعاً صدای زنگ واقعی را احساس میکردم. فکر میکردم که این چیزی است که یک بار در طول زندگی انجام میشود.”