هشدار: این داستان حاوی محتوای ناراحت کننده است.
پنج سال پیش، Ezekial Bigknife هنگام خرید در فروشگاهی در رجینا به صورت نژادپرستانه مورد توجه قرار گرفت. حالا او می گوید که این اتفاق دوباره برای او افتاده است و این بار هنگام رویارویی با مخالفان ادعایی خود مورد حمله قرار گرفته است.
Bigknife – با کبودی روی گردن، چشم سیاه و بریدگی روی صورتش – به CBC News گفت که ناامید است.
بیگنایف گفت: «این شوکآور است، زیرا فکر نمیکردم در طول زندگیام دو بار برای من اتفاق بیفتد.
در نوامبر 2017، Bigknife توسط یک افسر پیشگیری از ضرر در ببر غول پیکر تعقیب شد. وی ویدئویی را در فضای مجازی منتشر کرد که این حادثه را مستند کرد. پس از جلب توجه ملی، او عذرخواهی از شرکت دریافت کرد و کارمند اخراج شد.
Bigknife اکنون می گوید این ماه دوباره برای او اتفاق افتاده است – این بار در Canadian Tire در بلوک 600 خیابان آلبرت در رجینا.
او به CBC گفت که در 20 می به Canadian Tire رفت و متهم به سرقت یک سوکتی شد که به تازگی خریداری کرده بود، اما پس از نشان دادن رسید تنها ماند.
سپس در 22 می، Bigknife به همراه برادرش به فروشگاه بازگشت تا قطعاتی برای تعمیر کامیون خریداری کند. او گفت که توسط دو کارمند پیشگیری از تلفات دنبال میشد و از تلفن خود برای مستندسازی و ارسال ویدیو به صورت آنلاین استفاده کرد.
این ویدئو نشان می دهد که این جوان 24 ساله با کارمندان روبرو می شود، سپس در نهایت به یک کارخانه می رود و خرید خود را انجام می دهد.
Bigknife گفت که مدت کوتاهی بعد متوجه شد که قطعه اشتباهی را خریده است و به داخل فروشگاه برگشت. او و افسران پیشگیری از ضرر با هم صحبت کردند، اما بیگنایف در نهایت فروشگاه را ترک کرد.
Bigknife سپس تصمیم گرفت تا با فرد پیشگیری کننده از ضرر در ویدیو روبرو شود و در حالی که گوشی خود را بیرون آورده بود به داخل بازگشت. او گفت که در آن زمان اوضاع خشونت آمیز شد.
حمله ادعایی
ویدئوی دوم سه کارمند از جمله یک نگهبان را نشان می دهد که تلاش می کنند Bigknife را به زور از فروشگاه خارج کنند.
در طول این ویدئو، گوشی بیگ نایف از دست او روی زمین کوبیده می شود. او گفت که پس از آن مامور امنیتی شروع به تعرض به او کرد.
بیگنایف گفت: «لحظه ای که صدای غرغر او را می شنوید، همان موقع است که او شروع به پرتاب مشت کرد.
این حادثه در خارج از صفحه نمایش رخ می دهد، اما فریادهایی شنیده می شود، از جمله تماس هایی برای توقف و اینکه کسی تکان نخورد.
Bigknife گفت که او به هیچ وجه دفاع نکرد و در نهایت فروشگاه را ترک کرد. دکتر رفته و دارو دارد، اما کبود شده است.
“من یک نجار هستم. به دست هایم نیاز دارم. به شانه ام نیاز دارم و حتی نمی توانم کیف ابزارم را با شانه ام بلند کنم. این دست را نمی توانم بلند کنم زیرا خط مو شکسته است و قطعاً دردناک است.” او گفت.
Bigknife گفت که پلیس ابتدا قصد داشت او را متهم کند، اما پس از اینکه او فیلمها را به افسران نشان داد، آنها به او گفتند که نگهبان امنیتی را به حمله متهم کردهاند.
سرویس پلیس رجینا تایید کرد که آنها یک جوان 20 ساله را به حمله متهم کرده اند. او قرار است در ماه جولای برای اولین بار در دادگاه حاضر شود.
سخنگوی Canadian Tire گفت که آنها از این درگیری آگاه هستند.
این شرکت در بیانیه ای اعلام کرد که نگهبان کارمند یک آژانس شخص ثالث است و پس از بررسی حادثه، نگهبان به فروشگاه باز نخواهد گشت.
در بیانیه آمده است: «فروشگاهها پروتکلها و برنامههای آموزشی سختگیرانهای با نمایندگان شخص ثالث دارند تا از درک روشنی از انتظارات در مورد نحوه انجام تجارت و رفتار محترمانه با مشتریان اطمینان حاصل کنند».
Bigknife گفت که پاسخ آنها به اندازه کافی خوب نیست.
او گفت که این شرکت با مقصر دانستن یک محافظ امنیتی شخص ثالث و بررسی نکردن اینکه چگونه برنامه پیشگیری از ضرر آنها – و پروفایل نژادی که تجربه کرده است – به خشونت کمک می کند، از پاسخگویی فرار می کند.
بیگنایف گفت: “این چیزی است که من را در مورد کل این مصیبت آزار می دهد. آنها حتی یک بار هم دست دراز نکردند.”
او می خواهد که شرکت سیاست های خود را تغییر دهد تا پروفایل نژادی اتفاق نیفتد.
بیگنایف گفت که با وکلا در تماس بوده است. او همچنین در حال بررسی طرح شکایت حقوق بشری است.
گفتگوهای سخت
زمانی که پنج سال پیش حادثه ببر غول پیکر رخ داد، پسر بیگنایف یک ساله بود. اکنون، پنج سال بعد، بیگ نایف یک دختر کوچک نیز دارد.
پدر دو فرزند گفت که گفتگوهای سختی با فرزندانش داشته است.
“بابا، چرا کتک خوردی؟ بابا؟ چطور اینطوری کتک می زنی؟ بابا، داری میری زندان؟” … من باید آن مکالمه را با او انجام می دادم.» بیگنایف گفت.
او گفت که از اینکه پسرش اکنون از طریق تجربه پدرش از نژادپرستی سیستمیک مطلع است، ناراحت است.
در سطح شخصی، بیگنایف گفت که هر بار که وارد فروشگاهی میشود، بار دیگر از روی شانههایش نگاه میکند، تمرینی که فکر میکرد بالاخره آن را پشت سر گذاشته است.
او گفت: “آیا هر بار که به خرید می روم مجبور می شوم مورد تعرض قرار بگیرم؟ منظورم را می دانید؟ مطمئناً خوب نیست.”