فصل بعدی20:22میشل خوب در حقیقت گفتن
پنج سرخپوست کوچک توسط میشل گود جرقه گفتگوی سراسری در مورد اهمیت نویسندگان بومی در چشم انداز ادبی کانادا شد. با توجه به موفقیت اولین رمان او، خوب احساس کرد که لازم است گفتگو را در آخرین مجموعه مقالاتش ادامه دهد حقیقت گفتن.
در سال 2021، نویسنده کری منتشر شد پنج سرخپوست کوچک، رمانی است که در مورد پنج کودکی است که از مدارس مسکونی جان سالم به در برده اند و در تلاش برای یافتن راه های پیشرفت هستند. پنج سرخپوست کوچک همچنان که رمان برنده شد، به موفقیت چشمگیری دست یافت جایزه ادبی فرماندار کل برای داستان 2020، جایزه اولین رمان آمازون کانادا 2021 و CBC کانادا می خواند 2022 توسط نویسنده ووگ، کریستین آلر. این کتاب شماره 1 پرفروش ترین کتاب کانادا در کتابفروشی های مستقل در سراسر کانادا در هر دو بود 2021 و 2022.
خوب نویسنده، وکیل و عضوی از ملت کری قرقاول سرخ در ساسکاچوان است که نوشتههایش اغلب در میراث ترکیبی و تاریخ بومی خود میبافند. او از طریق داستانهای داستانی و غیرداستانی خود صدای قدرتمندی از دانش و همدلی برای حقوق مردم بومی امروز بوده است.
که در حقیقت گفتن، خوب بسیاری از مسائلی را که در حال حاضر بر مردم بومی کانادا تأثیر میگذارند، بررسی میکند، در حالی که تجربه خودش و میراث خانواده را در هفت مقاله شخصی گنجانده است. او بحثهای معاصر را در مورد آشتی، پیدایش روایتهای بومی و بیشتر از طریق دانش تاریخی، اساساً منبعی برای بسیج بومیان و غیربومیهای کانادایی برای تغییر فعال فراهم میکند.
چگونه داستان الهام بخش روایت های شخصی است
واکنش قاطع کانادا به پنج سرخپوست کوچک برانگیخت خوب برای شروع نوشتن حقیقت گفتن: هفت گفتگو درباره زندگی بومی در کانادا.
“این کتاب سریعتر و با احساس فوری اتفاق افتاد. من در حال نوشتن یک رمان جدید بودم و خیلی آگاهانه تصمیم گرفتم آن را کنار بگذارم و به دلیل استقبال از آن به مجموعه مقالات بروم. پنج سرخپوست کوچک. گود در مصاحبهای با من گفت: برای من کاملاً واضح است که کاناداییهای غیربومی واقعاً در حال حاضر آماده ورود به این گفتگوها هستند. فصل بعدی‘شلاق راجرز.
خوب بیان کرد که می خواهد حقیقت گفتن به جای رویارویی، دعوتی برای افراد غیربومی ارائه دهد.
“اگر همه فریاد می زنند، هیچ کس به حرف کسی گوش نمی دهد. من معتقدم که مهمترین چیز از نظر آشتی، توانایی افراد بومی و غیربومی برای صحبت با یکدیگر با احترام متقابل و بدون شناخت تفاوت قدرتی است که ما با آن زندگی کرده ایم. برای مدت طولانی.”
خواستار پاسخگویی دولت
در هفت مقاله از حقیقت گفتن استعاره ها هدف مهمی را برای نشان دادن ناامیدی واقعی مردم بومی از رهبری کانادا دارند. یکی از مقاله ها از قیاسی با شخصیت لوسی از بادام زمینی استفاده می کند که مدام یک توپ فوتبال را از چارلی براون می کشد.
“من میخواستم تصویری بسیار صریح از زیر پا گذاشتن وعدهها داشته باشم. چیزی که ما در آن داریم لوسی یا دولت فدرال است که میگوید، ببینید، من این فوتبال را از شما دور نمیکنم. من به شما میگویم که اینگونه است. اینطور خواهد شد – ما به شما اهمیت می دهیم، ما می خواهیم خودتعیین کنیم، سپس دنبال آن می رویم، می گوییم، “خوب، این بار شما را باور می کنیم.” سپس برای فوتبال می دویم و اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو.
q24:07هنرمندان بومی درباره استعمار در کانادا تأمل می کنند
گود از این ارجاع برای اشاره به یک مشکل سیستماتیک بزرگ تری که کانادا دارد با عدم رعایت وعده های داده شده به مردم بومی استفاده می کند.
“ریشه های استعمار هنوز هم سیستم های حکومتی در کانادا را هدایت می کند. بنابراین آنها واقعاً هیچ توانایی خلاقانه ای ندارند که فوتبال را نکشند و عهد خود را زیر پا نگذارند. آنها تا زمانی که تغییرات ضروری و اساسی را ایجاد نکنند که بومیان را به رسمیت بشناسند، این توانایی را ندارند. گود گفت: بدون بومیان، واقعاً کانادا وجود نداشت. وقتی مردم بومی را متحدان جنگ میدانیم، این در نهایت جغرافیای این کشور را تعیین میکند.”
معاهدات شکسته
حقیقت گفتن در چندین مورد گسترش می یابد خوبمقالات گذشته او مانند «تاریخ خشونت» برای برجسته کردن روش تکرار الگوهای تاریخی خود منتشر کرد. خوب تأکید می کند که روش های شکسته شدن معاهدات همچنان بر واقعیت های کنونی تأثیر می گذارد.
“چیزی که من سعی می کنم در کتاب به آن اشاره کنم این است که مردم بومی در قرارداد مبتدی نبودند. مردم بومی درست در سرتاسر آمریکای شمالی، و به یاد داشته باشیم که این مرز واقعاً تخیلی است و با یکدیگر معامله می شود. آنها توافقاتی با یکدیگر در مورد آنها داشتند. استفاده از قلمرو، در مورد جنگ، در مورد نحوه ارتباط آنها با یکدیگر و غیره.آنچه آنها تازه کار بودند، معاهداتی بود که در آن یکی از شرکا حسن نیت ندارد.
مردم بومی در معاهده مبتدی نبودند… چیزی که در آن مبتدی بودند معاهداتی بود که در آن یک شریک حسن نیت ندارد.– میشل خوب
خوب احساس حقی که شهرک نشینان نسبت به زمین، ثروت و قدرت داشتند را توضیح می دهد که توسط دولت علی رغم توافقاتی که با جوامع بومی بسته بودند، حمایت می کرد.
«پاسخ دولت این نبود که با دقت و هوشمندی به شهرک نشینان توضیح دهد که این حق مردم بومی بر اساس توافق بین المللی ما است.
در یکی از مقالات از حقیقت گفتن، خوب از نمونه سیاست کشاورزی «دهقانی» در سال 1889 در پریری استفاده می کند.
“کاری که آنها انجام دادند این بود که تعداد وسایلی را که در اختیار کشاورزان بومی قرار می دادند کاهش دادند. آنها مجاز به استفاده از تجهیزات مکانیزه کشاورزی نبودند و اجازه کاشت گندم را نداشتند. آنها می توانستند غلات و سبزیجات ریشه ای دیگر بکارند، اما همه چیز. با بیل و سوراخ انجام شد.
گود خاطرنشان کرد: “دولت به قصد، توانایی کشاورزان بومی را برای موفقیت تضعیف کرد، زیرا مهاجران احساس می کردند که این یک مزیت ناعادلانه است. با این وجود، کشاورزان بومی به هر حال موفق بودند.”
انتقال دانش خانوادگی
حقیقت گفتن بینشی آسیب پذیر به هر طرف می دهد خوبخانواده او در مقاله ای به نام «نژادپرستی، با دقت دوخته شده» از ناآگاهی مادربزرگ پدری اش می نویسد. خوبمادر
او اساساً به رختخواب خود رفت، خشمگین شد و به پدرم گفت که از ارث محروم خواهد شد. در اواخر دهه 40، مادرم تازه از گذراندن سه سال در نیوزلند در زمانی که هنوز باید مجوز می گرفتیم، برگشته بود. ذخیره را رها کن تا به عنوان پرستار و ماما آموزش ببینی. او یک سلبریتی بود، او را به شاهزاده آلیس تقدیم کردند، او نیروی طبیعت و خیر بود و مادربزرگم با او طوری رفتار می کرد که انگار کمتر از انسان است.
تجسم یکی از اصول اصلی کتاب، خوب در ادامه می گوید که عدم تحمل مادربزرگش بخشی از فرهنگی بود که باید مورد تردید و ساختارشکنی قرار گیرد.
“او یک زن دشت نشین زمان خود بود و این به این مفهوم است که من از تاریخ شفاهی غیربومی دارم که در طول نسل ها از زمان اولین تماس، افراد غیر بومی در قدرت و نه در قدرت به شیوه های تحقیرآمیز در مورد مردم بومی صحبت می کردند. برای همیشه و این یک رفتار آموخته شده است. همانطور که همه چیز درست شد، مادرم در پایان عمر از مادربزرگم مراقبت کرد و این رابطه در نهایت تا حد زیادی از طریق ظرفیت مادرم برای بخشش و درک بهبود یافت.
تماشا | “این شخصیت ها بیشتر از آسیب های روحی آنها هستند”: میشل گود و کریستین آلر درباره پنج سرخپوست کوچک صحبت می کنند:
“برای ما بسیار مهم است که در مورد آنچه فرزندان دانکن کمپبل اسکات شنیده اند یا فرزندان هایتر رید، حامی اصلی مدارس مسکونی فکر کنیم. فرزندان آنها چه چیزی را از زانوی این افراد شنیده اند و چگونه این تقریباً باعث ایجاد چنین چیزی شده است. در بافت اجتماعی کانادایی نژادپرستی و بی اعتنایی به بومیان، بافتی پاک نشدنی وجود دارد؟
ارزش های خوبپدربزرگ و مادربزرگ مادری بومی نیز همانطور که نویسنده بیان می کند منتقل شده است.
“پدربزرگ و مادربزرگ من باورنکردنی ترین مردم بودند، آنها افرادی با ارزش های عمیق و باورهای عمیق بودند. آنها با مردم با احترام رفتار می کردند و انتظار داشتند که با آنها محترمانه رفتار شود. آنها مهربان بودند، آنها سخاوتمندانه و قوی بودند. این محیط است. مادرم تا 9 سالگی در مدرسه بود و مجبور شد به مدرسه مسکونی برود. او فقط به این نتیجه رسید که زندگی او اینطوری نخواهد بود و اینطور نبود.”
فرزندانشان در زانوی آن مردم چه شنیدند و چگونه این بافت تقریباً پاک نشدنی را در بافت اجتماعی کانادایی نژادپرستی و بیاعتنایی به مردم بومی ایجاد کرده است؟– میشل خوب
چگونه خواندن امید و مقاومت ایجاد می کند
به عنوان نویسنده ای که خود سهمی پایدار در ادبیات بومی داشته است، خوب بر اهمیت ایجاد بستری برای رونق سایر نویسندگان و داستان های بومی تاکید می کند.
“دیدن در چنین مدت زمان کوتاهی از تعداد کمی از مردم که میتوانند دیدگاههای بومی را منتشر کنند به آنچه امروز میبینیم، که در آن بسیار پربار است، فوقالعاده است. نه تنها به این دلیل که ادبیات است، بلکه به این دلیل که ادبیات است، بلکه بنابراین اغلب ادبیات بومی فعالیت اعصاری را که ما را به جایی که اکنون هستیم رسانده است، دنبال می کند.
«اگر بخواهید، من آنها را بهعنوان یک مسیر دوقلو میبینم. ظهور ادبیات بومی بهعنوان مقاومت و فعالیت ما حرکت کرده است. این دو چیز تقریباً گام به گام با هم رشد کردهاند و من را خوشحال میکند.
هنگامی که از گود در مورد دیدگاه او به عنوان یک زن بومی و نویسنده که هم با ناملایمات و هم با تحسین روبرو شده است، پرسیده شد، گود می گوید که امیدوار است.
“امید مانند یک تونیک است. زمانی است که همه چیز در اطراف شما از هم می پاشد، زمانی که توافق شما با دولت فدرال مزخرف می شود. مهم نیست که چه چالشی را تجربه می کنید، امید این است که به آن نگاه کنید تا بگویید همیشه وجود دارد. فرصتی برای بهبود اوضاع، اینکه ما موفق شویم، زندگی بهتر خواهد شد. فکر می کنم مادرم کسی است که مفهوم قدرت امید را در من القا کرده است. اگر من چنین فرد امیدواری نبودم، زندگی من بسیار متفاوت بوده اند.”