A Tale of Two Metlakatlas: Rematriing My Ts’msyen history family

ایده ها53:58داستان دو متلاکاتلا: مادران من، مبلغان و من

به عنوان یک روزنامه نگار قدیمی، سال ها را صرف پوشش موضوعات بومی کرده ام. من از پاک شدن زنان بومی از گزارش‌هایم در مورد همه‌گیری زنان بومی گمشده و کشته شده، دختران، دو روح و افراد ترنسجندر و بسیاری از زنان بومی که سخاوتمندانه داستان‌های خود را با من به اشتراک گذاشته بودند، می‌دانستم.

اما پاک کردن ماتریارک های خودم آن را به خانه آورد.

من از طرف پدرم تسومین هستم و از طرف مادرم آلمانی-کانادایی هستم. من رنگ‌آمیزی زیبای مادر آلمانی‌ام را به ارث برده‌ام، اما دائیل (گونه‌ها) خانواده بومی‌م و طبیعت معنوی پدرم تسمسین – عشق او به داستان و آهنگ.

Ts’msyen یک مردم بومی باستانی از شمال غربی قبل از میلاد و جنوب شرقی آلاسکا هستند: مردم potlatch، قطب های توتم به یاد ماندنی، چیلکات بافی استادانه و زبان قلب محور Sm’algyax.

تثمسین یعنی داخل رودخانه اسکینه.

پدرم برای من بیشتر در سن پدربزرگ بود و نسل او در زمان سکوت بزرگ مردم بومی به وجود آمد. بزرگترها از ترس تنبیه یا طرد شدن فرزندانشان زبان را منتقل نمی کردند. مسائل متوقف شد، بحث نشد.

جان پست در نوجوانی
پدرم، جان پست در نوجوانی. او به من گفت: «به یاد دارم که با چند بچه دیگر یک میله توتم را به رودخانه اسکینا انداختیم، زیرا این مبلغ قدیمی، یک انجیلی، به ما گفت که این کار را انجام دهیم، زیرا شیطان آنها را ساخته است. داشتیم عکس شیطان را غرق می کردیم. (ارسال شده توسط پاملا پست)

او تقریباً تا 92 سال زندگی کرد و من توانستم در اواخر عمرش به طور رسمی با او درباره همه چیزهایی که صحبت کردن در مورد آنها بسیار دردناک بود مصاحبه کنم. من همچنین از مهارت های خبرنگاری خود برای استخراج آرشیو استفاده کردم. دفتر خاطرات عمه من باربارا پست از روی تختش در یک آسایشگاه سل و فایل صوتی قدیمی – و در مورد – مادرسالاران من که در چنین رویدادهای تاریخی و آشفته ای زندگی کرده بودند، نوشت.

یک مهاجرت بزرگ

مادربزرگ من جین اسمیت یکی از اعضای قبیله گیسپودوادا از کیتسومکالوم بود، اما او در فورت سیمپسون به دنیا آمد. بسیاری از قبایل تسمسین به فورت سیمپسون نقل مکان کرده بودند که امروزه به نام Lax Kw’alaams نامیده می شود، نامی Sm’algyax به معنای “محل گل های وحشی”.

در دهه 1850، این مکان یک پست تجاری بزرگ شرکت خلیج هادسون بود.

فورت سیمپسون، پیش از میلاد در سال 1857.
نقاشی از قلعه خلیج هادسون در فورت سیمپسون، پیش از میلاد در سال 1857 – مردم تسمسین در قایق سواری در بندر هستند. (ویکی مدیا)

در همان سالی که مادربزرگ من به دنیا آمد، یک مبلغ 24 ساله انگلیسی به نام ویلیام دانکن توسط انجمن مبلغان کلیسا فرستاده شد تا به اصطلاح سرخپوستان تسمسین بت پرست را تغییر دهد.

دانکن مقداری از زبان تسمسین را یاد گرفته بود و مشتاق بود که تعداد کمی از نوکیشان را از مشروبات الکلی، تفنگ ها و وسوسه های قلعه خلیج هادسون دور کند و با حدود 50 نفر از مردم تسمسین به نقطه ای نزدیک پرنس نقل مکان کرد. روپرت، قبل از میلاد که یک زمین زمستانی سنتی بود. آن را Maaxłakxaała می نامیدند که به معنی «گذر آب شور» است. K’amsiwah – مردم سفید پوست – آن را Metlakatla نامیدند.

تا بهار سال 1887، بیش از 800 نفر از مردم تسومین، از جمله پدربزرگ من، آرون بولتون، و پسر جوانش مارک، بخشی از یک مهاجرت تغییر دهنده تاریخ شدند. آنها متلاکاتلا قبل از میلاد را با شناورهای قایق رانی به مقصد آلاسکا ترک کردند تا متلاکاتلای جدید را زیر پرچم آمریکا تشکیل دهند.

اتفاقی که همه چیز را برای زنان خانواده من تغییر داد.

  Metlakahtla، آلاسکا در سال 1889
Metlakahtla، آلاسکا در سال 1889. با مهاجرت تاریخی، مردم Ts’msyen بین دو مرز استعماری محبوس شدند و همه چیز برای زنان خانواده من تغییر کرد. (ویکی مدیا)

یک زن بومی آواره

جین در سال قبل از میلاد، زمانی که همسرش آرون بولتون تصمیم گرفت پسرشان مارک را با دیگران به آلاسکا ببرد، جین یا ماند – یا جا ماند. او هنگام مرگ تنها 42 سال داشت و مادر جوان هفت فرزند بود.

این زمان ویرانی بزرگ برای همه مردم بومی در شمال غربی اقیانوس آرام بود. هزاران نفر در اپیدمی های آبله مرده بودند که در برابر آن مصونیت نداشتند.

میسیونرها و دولت های استعماری پیش از میلاد و کانادا، تلچ و سایر اقدامات فرهنگی تسمسین را ممنوع کردند. تجارت مشروب، اسلحه، پوست و فحشا رونق داشت.

گزینه ها برای زنان آواره هندی مانند مادربزرگ من اندک بود.

جین با مردی سفیدپوست دوبرابر سن او ازدواج کرد – یا احتمالاً ازدواج کرده بود و سه دختر دیگر با او داشت. من گواهی ازدواج او را با مردی به نام “دیو استوارت پیر” دارم که در آنجا نام خود را با “X” امضا می کند. با ازدواج با یک مرد سفید پوست – او حق خود را برای سرخپوستی بودن بر اساس قانون هندی کانادا امضا کرد. مالکیت ملکی داشته باشد یا با مردمش دفن شود.

سنگ قبر کوچک او تقریباً در زیر علف‌های بلند در یک قبرستان کوچک خانوادگی گم شده است، جایی که رودخانه‌های مس و اسکینا به هم می‌رسند، جایی که بسیاری از مادران من در آنجا دفن شده‌اند. زنانی که از طوایف و خانه‌های تسمسین با نسب اصیل می‌آمدند، در مرگ محو می‌شدند که جامعه سفیدپوست سعی می‌کرد آنها را در زندگی بسازد.

زنده ماندن از یک ترومای تاریک

چند تن از دختران جین با مردان سفید پوست ازدواج کردند، از جمله دخترش مری، مادربزرگ من.

از زمانی که من کوچک بودم، پدرم می گفت که اولین خاطراتش در کودکی شانه زدن موهای بلند مشکی مادرش پس از یکی از حملات خشونت آمیز پدرش به مادرش بود. او گفت که او فقط 4.11 اینچ قد داشت، یک انگلیسی عابد که هرگز در عمرش سیگار نکشیده بود یا مشروب نخورده بود. او و خواهرش جمیما زبان اسمالگیاکس خود را روان، اما مخفیانه، فقط در زمانی که سیگاری نبود صحبت می کردند. k’amsiwah (مردم سفید پوست) در اطراف.

این عکس مریم و جمیما (مریم سمت چپ، جمیما در سمت راست).  در اینجا در رودخانه Skeena در حدود سال 1910 نشان داده شده است.
مری (سمت چپ) و جمیما در رودخانه اسکینا، در حدود 1910. (ارسال شده توسط پاملا پست)

در سال 1910، مادربزرگ من مری با مردی سفیدپوست به نام پل پست، آمریکایی از خانواده ای برجسته از قضات، سناتورها و وکلا در میشیگان ازدواج کرد. آنها پنج فرزند از جمله پدرم جان داشتند.

چیزی که مری نمی دانست این بود که پل از اسکیزوفرنی پارانوئید رنج می برد. توهمات روان پریشی او مانند تقویت نژادپرستی فراگیر آن روزگار بود. او معتقد بود که یک توطئه هندی برای کشتن او وجود دارد و همسر کوچک بومی او نیز در این توطئه نقش داشته است.

مری یک کابوس هشت ساله حملات خشونت آمیز توسط شوهر بیمار روانی خود را سپری کرد و پدرم به عنوان یک پسر کوچک، حداقل یک بار با گاز گرفتن انگشت شست پدرش که “به نظر می رسید طلسم را شکست” جان مادرش را نجات داد. مادربزرگ در نامه ای به آسایشگاه روانی که پل سرانجام در آنجا مرتکب شد نوشت.

مادربزرگ تسمسین من مجبور شد پنج فرزند خردسال خود را با حقوق بازنشستگی بیوه در روستای Usk در کنار رودخانه Skeena بزرگ کند.

جان پست و برادر کوچکش بارنی
پدرم، جان پست و برادر کوچکش، بارنی. پدرم با وجود ضربه وحشتناک، امید یک کودک را حفظ کرد که پدرش بهتر شود. (ارسال شده توسط پاملا پست)

او که هنوز به طور قانونی با پل ازدواج کرده بود و موقعیت هندی را رد می کرد، کوچکترین پسرش پیتر را در سن 10 سالگی به دلیل فلج اطفال از دست داد. فرزند بزرگ او باربارا در سن 28 سالگی وارد یک آسایشگاه سل شد و بیشتر بقیه عمر کوتاه خود را در آنجا گذراند.

مادربزرگ من در سن 55 سالگی پس از آنچه عمه و پدرم به عنوان “زندگی سخت” توصیف کردند، درگذشت.

اما برای من این زندگی یک جنگجو بود.

شفا از طریق تکریم و تشریفات

از زمانی که خاکستر پدرم را در یک مراسم سنتی قدرتمند در سال 2018 به رودخانه اسکینا برگرداندم، عمیقاً در خانواده، زبان و فرهنگ تسومین غرق شده ام.

قدم زدن تو آب با خاکستر بابا
من خاکستر پدرم را به رودخانه اسکینا در نزدیکی روستای خانواده اش کیتسومکالوم برگرداندم. اعضای خانواده Ts’msyen من و کسانی از قبیله نهنگ قاتل گیسپودوادا پدرم به من پیوستند تا به زندگی او احترام بگذارند. (ارسال شده توسط پاملا پست)

با کمک دو زن تسمسین، مراسم شفابخشی را در کچیکان، آلاسکا، در نزدیکی محل خشونت وحشتناکی برگزار کردیم که مادربزرگم مری و پدرم به عنوان یک پسر کوچک جان سالم به در بردند.

گفتن داستان های مادرسالارانم در رادیو و فیلم، یادگیری اسمالگیاکس و اداوکس (داستان های شفاهی) ما، خواندن ترانه های سنتی و بزرگداشت فرهنگ باستانی تسمیه که مادرسالارانم با عشق از آن حمایت می کردند، بهترین دارو بوده است.


*این قسمت توسط پاملا پست و با کمک متیو لازین رایدر تهیه شده است.

حمایت از گزارش مستند پاملا توسط بنیاد بین المللی رسانه زنان و صندوق خبرنگاران بومی آن که در مورد زنان، دختران، دو روحیه و تراجنسیتی های بومی گم شده و کشته شده گزارش می دهند، ارائه شده است.